درحال بارگذاری ....
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
چت روم((جدددددیدددد)) | 2523 | 70617 | arman_2afm |
طراحی رایگان | 7 | 4786 | amirzarbakhsh |
اس ام اس های خنده دار و طنز ضد پسر | 6 | 5004 | start11 |
دلتنگی | 6 | 5894 | roozferight |
#میدونید چرا# | 8 | 5738 | roozferight |
قانون جذب عشق | 3 | 3689 | roozferight |
دانلود آلبوم جدید محسن چاوشی بنام امیر بی گزند | 6 | 2944 | roozferight |
#میام خونتون# | 3 | 2294 | roozferight |
تیم والیبال ایران » بچه ها متشکریم | 5 | 2531 | roozferight |
>>من حداقل 15 حقیقت رو راجع ب توو میدونم>> | 10 | 3897 | roozferight |
..تـوقـع .. | 8 | 3066 | roozferight |
صفحه ی مجازی | 6 | 2793 | roozferight |
اس ام اس روز عشق | 0 | 1191 | neshat |
- اس ام اس عاشقانه سری (39)
- اس ام اس عاشقانه جدید بهمن 94 سری 2
- بی تو بودن
- عکس های عاشقانه و رمانتیک سری (27)
- عکس های عاشقانه و رمانتیک سری (16)
- متن عاشقانه درمورد دوری و فاصله
- جدیدترین مدل های خارجی مو کوتاه زنانه
- بعضی ها
- از دور
- عکس های عاشقانه رویایی دختر و پسر
- آهنگ جدید و زیبای ممنوع از امیر تتلو
- اس ام اس عاشقانه سری (33)
- عکس های عاشقانه و رمانتیک سری (21)
- سری جدید و خاص عکس های عاشقانه دو نفره
- آمار مطالب
- کل مطالب : 1146
- آمار کاربران
- افراد آنلاین : 2
- آمار بازدید
- بازدید امروز : 1,463
- بازدید دیروز : 62
- بازدید کل : 3,358,055

خلاصه:
تا به حال درباره جن و شیطان شنیدی …
این داستان توی کتاب نیست …
این یه داستان واقعیه
ببخشید دیگه این اولین بارمه که ترسناک مینویسم
قسمتی از رمان خاطره ترستاک »
از کودکی علاقه شدیدی به دیدن مناطق جن زده داشتم
از وقتی که فارق التحصیل شدم بهمراه دو دوست صمیمی ام
فرشید و مینا که همدانشگاهی هم بودیم و بعدا فرشید و مینا
ازدواج کردن به سفرهای گروهی میریم و راجب ارواح تحقیق میکنیم…
صبح به آرامی بیدار شدم و دست و صورتم رو شستم در آیینه نگاهی
به خودم انداختم ، تلویزیون رو روشن کردم در یک دستم کنترل و در دست
دیگرم لیوان چایی ام گرفته بودم که یکدفعه صدای جیغ زنانه و بلندی از
اتاقم بلند شد از شدت شوک تکانی خوردم و چایی روی پام ریخت
صدای داد من و جیغ باهم قاطی شده بود
بدو بدو به داخل اتاق دویدم اما کسی آنجا نبود
نگاهی به موبایلم انداختم که صدا از داخلش می امد
آرام قدم برداشتم اسم فرشید روی گوشی افتاده بود
نفس راحتی کشیدم و فوشی نثارش کردم و برداشتم:
الو…سلام سهیل جون…نترسیدی که …
سریعا گفتم: نکبت این صدای مزخرف چی بود؟
خنده ای کرد و گفت: دیروز بلوتوث کردم بعد گذاشتم
رو زنگت تا یه شوکه باحال بهت بدم!!
گفت: راستی…یه سوپرایز برات دارم
یادته گفتم مینا چند وقته خواب یه کلبه رو میبینه
گفتم: آره .. چطور؟
فرشید با هیجان بیشتر ادامه داد: دیشب هم باز اون خوابو دید
تا اینکه اتفاقی فهمیدم اون کلبه واقعا وجود داره
توی دهکده مادربزرگش تو حاشیه کرج هستش
با کنجکاوی گفتم : خوب…
ادامه داد: اهالی روستا میگن جن زدس
هر ماه یکروز صدای جیغ و داد از کلبه می آید
هرکی هم واردش شده دیگه برنگشته!!
مادربزرگش میگفت همین دیشب یکی از اهالی
که خوابگرد بوده بطور اتفاقی بسمت کلبه میرفته
که یک هیزم شکن که داشته از اونجا رد میشه
نویسنده : سجاد | تاریخ : دوشنبه 05 مهر 1395 |
موضوعات : نوشته ها و متن ها , متن عاشقانه , رمان و داستان , رمان عاشقانه جدید , |