
دانلود رمان عاشقانه دروغ شیرین
زدستم برنمی خیزد که یکدم بی تو بنشینم
به جز رویت نمیخواهم که روی هیچ کس بینم
من اول روز دانستم که با شیرین در افتادم
که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم
سعدی
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
چت روم((جدددددیدددد)) | 2523 | 70617 | arman_2afm |
طراحی رایگان | 7 | 4786 | amirzarbakhsh |
اس ام اس های خنده دار و طنز ضد پسر | 6 | 5004 | start11 |
دلتنگی | 6 | 5894 | roozferight |
#میدونید چرا# | 8 | 5738 | roozferight |
قانون جذب عشق | 3 | 3689 | roozferight |
دانلود آلبوم جدید محسن چاوشی بنام امیر بی گزند | 6 | 2943 | roozferight |
#میام خونتون# | 3 | 2293 | roozferight |
تیم والیبال ایران » بچه ها متشکریم | 5 | 2531 | roozferight |
>>من حداقل 15 حقیقت رو راجع ب توو میدونم>> | 10 | 3896 | roozferight |
..تـوقـع .. | 8 | 3066 | roozferight |
صفحه ی مجازی | 6 | 2793 | roozferight |
اس ام اس روز عشق | 0 | 1190 | neshat |
نوشته: saghar و sparrow
قسمتی از این رمان زیبا:
وقتی بهشون رسیدم بدون اینکه سرمو بلند کنم زیر لب سلامی گفتم و رفتم تو اتاق…. بعد از چند
دقیقه بیتا هم اومد تو. از قیافش معلوم بود که صحبتاش بر وفق مراد بوده…آروم در حالی که می خندید،
گفت:
-من عاشق مهرزادم… این خدا چی آفریده.
-مینا دیگه اینقدرا هم تعریفی نیست.
زد روی شونه مو گفت:
برو بابا…بد سلیقه. میدونی از چیه مهرزاد خوشم میاد…اصلا نمیشه شناختش.فکر کنم بیرون از کارش
هزارتا دوست دختر داره.
-بعیدم نیست.
-راستی میدونستی اسمش چیه؟؟؟
یاد اون روز افتادم که جلوی مهری و کاوه خودش رو معرفی کرد. ولی به روی خودم نیاوردم و گفتم:
-نه نمیدونم.
-اسمش آرتامه. قشنگ نیست؟
شونه هامو با بی تفاوتی بالا انداختم و گفتم:
آره… قشنگه.با صدای دکتر وزیری همه مشغول آماده کردن اتاق شدن. منم سعی کردم تمرکز کنم
و کارمو شروع کردم.
توی پاساژ بودیم. با پری اومدیم که خرید جشنشو بکنیم. البته بیشتر من خرید کردم تا پری. بیرون از
مغازه داشتیم لباسارو نگاه میکردم که پری به یه لباس مشکی بلند خوشگل اشاره کردو گفت: این
خوبه؟
دانلود رمان عاشقانه دروغ شیرین با لینک مستقیم:
![]()
دانلود رمان عاشقانه دروغ شیرین
برای دانلود بر روی گزینه دانلود با لینک مستقیم راست کلیک و سپس گزینه save as link را بزنید
![]()
دانلود رمان عاشقانه دروغ شیرین
زدستم برنمی خیزد که یکدم بی تو بنشینم
به جز رویت نمیخواهم که روی هیچ کس بینممن اول روز دانستم که با شیرین در افتادم
که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم
سعدی